طوفانهاي اخير در مازندران كه با سرعتي نزديك به 100تا 112كيلومتر در ساعت روي داد به اعتقاد بسياري از سالمندان و صاحب نظران، كم نظير تلقي مي شود. كهنسالان مازني طوفانهاي اخير را از جهت سرعت و گستره، استثنايي مي نامند كه البته اين موضوع از منظر كارشناسان هم، اينگونه تعريف شده است. اگر چه مازندران در گذشته هاي بسيار دور چنين صحنه هايي را به ياد دارد اما با قاطعيت مي توان گفت كه چنين طوفانهايي، آنهم به فاصله تنها 8تا 10روز با آن حدت و شدت در ديار طبرستان بي سابقه است.
اگرچه در بررسي دو طوفان مذكور، بحث فني و علمي را بايد لحاظ كرد اما در كنار بحث فني و علمي، مي توان از منظر ديگري هم به ماجرا نگريست. منظري كه خاستگاه بسياري از رويدادهاي پيراموني انسانهاست. اگر چه نگاه تحليلي منظر مذكور، پاسخي متقن و محكم به بسياري از پرسشها است اما متأسفانه در برخي اوقات از آن غفلت مي شود. براستي به چه ميزان حركات و سكنات خويش را در زايش حوادث پيراموني خود دخيل مي دانيم؟ مگر نه اينكه انسانها، آينده خويش را در مقام اختيار، با نوع بينش و روش خود در زندگي ترسيم و تعريف مي كنند؟ از سويي ديگر مگر غير از اين است كه خداوند تبارك و تعالي، خيري را براي بشر مقدر فرموده اما اين انسان غافل، با نوع رفتار و كردار خود، آن خير را از خود دور مي كند؟ و همچنين در مقابل، چه بسا حوادث ناگوار و تلخي را كه تقديرات الهي، سعي در مصون ماندن انسان از آنها را دارند اما اين بشر غفلت زده با عملكرد خود، با نهايت شتاب، آن حادثه تلخ را در آغوش مي گيرد.
اكنون بدون هيچ تعارفي از خود بپرسيم كه ديار مازندران را چه شده كه اينچنين بايد بصورت سلسله وار، ميزبان بلاياي سمائي و ارضي باشد؟! هنوز مازندران كمر خود را در برابر خشكسالي بي سابقه سال زراعي جاري راست نكرده بود كه طوفانهاي پشت سر هم اخير، غم او را دوچندان كرد. با كمال تأسف بايد گفت كه آب و هواي دل انگيز و روح نواز مازندران اگر چه طراوت و نشاط دارد اما متأسفانه درپي عدم قاطعيت مراجع قهري و قضايي دربرخورد با فاسدان و فاجران، آرام آرام در حال بدل شدن به موضوعي دردآور است! اگر سري به سواحل زيباي خزر، جنگلهاي سرسبز، دشتهاي خرم و دامنه هاي شورانگيز مازندران بزنيم آنگاه قصه پرغصه مان مثنوي هفتاد من خواهد شد. مگر غير از اين است كه زيبايي طبيعت بايد انسان را از غفلت بدر آورده و به ياد قادر متعال بيندازد، حال چگونه اكنون طبيعت دلرباي طبرستان به عرصه اي براي عيش و عشرت برخي از هنجارشكنان بدل گشته است؟ در حاليكه مردم عزتمند مازندران در شبهاي پنجشنبه و روزهاي جمعه در مساجد و محافل به ذكر ياد و نام قدرت مطلق هستي مي پردازند اما در نقطه اي ديگر از اين بلد عزيز، عده اي به هرزه گي مشغولند! اگر معني گردشگري اين است بايد با قاطعيت گفت كه زنان و مردان عفيف و نجيب مازني هرگز اين نوع گردشگري را نمي خواهند. آيا از ياد برده ايم كه مازندران مفتخر به تشكيل اولين حكومت شيعي در دنيا است؟ آيا نمي دانيم كه ديار مبارك مازندران ميزبان فرزندان گرانقدر خاندان عصمت و طهارت بوده كه كثرت امامزادگان مدفون در اين ديار، گواه اين مطلب است؟ آيا خبر نداريم كه مازني هاي دلاور در تبعيت از ولايت و فقاهت گوي سبقت را از ديگران ربوده اند؟ آيا مطلع نيستيم كه لشكر حماسه آفرين 25كربلاي مازندران، چون پتكي آهنين بر فرق ناپاك و ابدان پليد دشمنان خدا فرود آمده و خواهد آمد؟ حال چگونه اكنون اين ديار را در معرض هوسراني عده اي از خدا بي خبر قرارداده ايم؟ چگونه مي شود به نام مسافر سفرهاي رنگين و آشكارا در ايام مبارك رمضان پهن شود اما متأسفانه صدايي از هيچكس بلند نمي شود؟! چگونه مي شود رستورانها و غذا فروشيهاي سطح استان با بي اعتنايي به روزه داران، اقدام به فروش غذا كرده اما هيچ اعتراضي حتي ساده از مسئولان استان و شهرستانها برنمي خيزد؟!
آري طوفان را مي توان اين گونه هم تحليل كرد.
ساري- شكرالله رضازاده شرمه